داستان زندگی حضرت داوود(ع)
در روزگاران قدیم چیزی حدود یازده قرن قبل از میلاد حضرت عیسی(ع) پادشاه ستمگری به نام جالوت زندگی می کرد و بر فرزندان یعقوب ظلم و ستم داشت و به آزار و اذیت و شکنجه آنان می پرداخت.
بنی اسرائیل برای رهایی از ظلم و ستم این پادشاه ستمگر به نزد پیمبر زمان خود حضرت اشموئیل آمدند و از او درخواست کردند فردی را به عنوان فرمانده آنان معرفی کند تا به فرمان او به جنگ جالوت برود.
حضرت اشموئیل فردی قوی و نیرومند و دانا را که به چوپانب مشغول بود به عنوان فرمانده آنان مشخص کرد به نام طالوت فرمان بسیج عمومی صادر شد و در روز مشخص سپاه طالوت حرکت کرد.
در راه آزمایشها و سختی های متعددی پیش آمد تا افراد با ایمان از بی ایمان مشخص شوند
روزهای سخت پشت سر هم می گذشت و کسی جرات مقابله با جالوت ستمگر را نداشت
در میان سربازان طالوت سه تا از فرزندان ایشان یعنی برادران حضرت داوود حضور داشتند با طولانی شدن زمان جنگ پدر از فرزند خود داوود خواست غذا برای برادران خود به جبهه ببرد و از وضعیت جنگ نیز برای او خبر بیاورد.
داوود آماده حرکت شد و به فرمان پدر غذا و آذوقه ای برداشته و قلاب سنگ را به کمر بسته و حرکت کرد.
داوود زمانی که برادران را دید و خوراکی ها را در اختیار آنها قرار داد اجازه خواست تا با جالوت روبه رو شود اما آنان که او را نوجوانی ناتوان و ضعیف می دیدند مانع او شدند.
طالوت که شهرت داوود را در خوش صدایی شنیده بود به جرات او آفرین گفت و او را لایق جنگ دانسته و اجازه رویارویی با جالوت را به او داد.
حضرت داوود عليهالسلام
يكى از پيامبران بزرگى كه علاوه بر قدرت معنوى و نبوت، داراى حكومت ظاهرى وسيع نيز بود، حضرت داوود عليهالسلام است كه نام مباركش شانزده بار در قرآن آمده است.
حضرت داوود عليهالسلام در سرزمينى بين مصر و شام ديده به جهان گشود، او از نوادههاى
حضرت يعقوب است و به نُه واسطه به يكى از فررزندان حضرت يعقوب مىرسد، پدرش ايشا نام داشت.
او صد سال عمر كرد، كه چهل سال از آن را حكومت نمود.
ماجراى شهرت داوود عليهالسلام - همانطور كه پيش از اين شرح داده شد - آن هنگام شروع شد كه به عنوان يكى از سربازان طالوت ، به جنگ جالوت و لشگرش رفت و با سنگى كه در فلاخن خود نهاده بود، جالوت جبار را كشت .
ايشا ده پسر داشت، داوود عليهالسلام كوچكترين آنها بود.
حضرت داوود عليهالسلام بسيار خوش صورت بود، به طورى كه وقتى صدايش به مناجات بلند مىشد ، پرندگان به سوى او مىآمدند و حيوانات وحشى گردن میكشيدند تا صداى دلنشين او را بشنوند، او كوتاه قد و كبود چشم و كممو بود، در ميان بنى اسرائيل و در پيشگاه طالوت فرمانده شجاع و باايمان لشگر بنى اسرائيل، داراى موقعيت عظيم بود، پس از آن كه طالوت از دنيا رفت، بنى اسرائيل حكومت و فرماندهى طالوت را در اختيار داوود عليهالسلام گذاشتند، و همه ثروتهاى داوود را به او سپردند، وقتى كه به حاكميت رسيد، خداوند او را به مقام پيامبرى نيز رسانيد.
خصال دهگانه ارجمند داوود عليهالسلام عبارتند از:
1-صبر و مقاومت
2-مقام عبوديت و بندگى
3-قوت و قدرت معنوى و جسمى
4-بازگشت و رجوع مداوم به خدا، و رابطه تنگاتنگ با خدا
5-كوهها در تسخير او بودند و با او صبح و شام تسبيح خدا مىگفتند
6-پرندگان در تسبيح خدا با او هم آواز مىشدند
7-آنها نه تنها در آغاز كار بلكه در همه احوال، با تسبيح او هماهنگ مىشدند
8-داشتن حكومت استوار و مقتدرانه
9-علم و دانش سرشار كه مايه بركات است
10-منطقى گويا، و بيانى لطيف و شيوا
پايان عمر داوود عليهالسلام
حضرت داوود عليهالسلام صد سال عمر كرد، كه چهل سال آن را بر مردم حكومت و رهبرى نمود.او كنيزى داشت كه وقتى شب فرا مىرسيد همه درها را قفل مىكرد، و كليدهاى آنها را نزد داوود عليهالسلام مىآورد. شبى مردى را در خانه ديد، پرسيد: چه كسى تو را وارد خانه كرد؟
او گفت: من كسى هستم كه بدون اجازه شاهان بر آنها وارد مىگردم. داوود عليهالسلام اين سخن را شنيد و گفت: آيا تو عزرائيل هستى ؟ چرا قبلا پيام نفرستادى تا من براى مرگ آماده گردم؟
عزرائيل گفت: من قبلا پيامهاى بسيار براى تو فرستادم.
داوود عليهالسلام گفت: آن پيامها را چه كسى براى من آورد؟
عزرائيل گفت: پدرت، برادرت، همسايهات و آشنايانت كجا رفتند؟
داوود عليهالسلام گفت: همه مردند.
عزرائيل گفت: آنها پيام رسانهاى من به سوى تو بودند كه تو نيز میميرى همان گونه كه آن ها مردند.
سپس عزرائيل جان داوود عليهالسلام را قبض كرد.او نوزده پسر داشت. در ميان آن ها، يكى از پسرانش ، حضرت سليمان عليهالسلام حكومت و مقام علم و نبوت داوود عليهالسلام را به ارث برد.